نوروز 93
سلام جگر طلای مامانی این نوشته رو وقتی برات می نویسم که بهار شده . امروز ششمین روز از فصل زیبای بهاره . نازدونه من الان بیست و شش هفته از زندگیشو تو شکم من گذرونده. عزیزم امسال سال نو رنگ و بویی دیگه داشت به خاطر اینکه ما یک کوچولوی نازدونه به جمع دونفرمون اضافه شده .
خوب . شب سال نو رو با چیدن یک سفره هفت سین قشنگ آغاز کردیم و سر سفره کلی برا همه دعا کردیم برا همه اونایی که دوست دارن بچه دار بشن برا پدر و مادرها خواهرها و برادرها برا دوستامون . امیدوارم همه حاجات قلبیشون بگیرن . این چند روز که به دید و بازدید گذشت. خونه مامانی بابایی رفتیم خونه عمه ها رفتیم خونه خاله و عمه من رفتیم و...
نانازی مامان خیلی دوست دارم زودتر اون چشمای قشنگت و ببینم و برات لالایی بخونم . این ماه وقت تکمیل کردن سیسمونی نانازیه. هنوز لحاف تشک و متکا کامل تموم نشده . از فردا میخوام شروع کنم به کامل کردنش اگه خدا بخواد ماه دیگه جشن سیسمونی برات بگیرم.
الانم یک چندتا عکس از سفره هفت سین 93 برات میزارم تا ببینی .