رونیکارونیکا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

هدیه شب عید غدیرمن

هفده ماهگی رونیکا

سلام گلم رونیکا جون شما دو روز دیگه هفده ماهه میشی تو این چند وقت چیزای زیادی یاد گرفتی خودت جورابتو از پاهای نازت در میاری دیگه تقریبا داری جمله میگی یک سری از جمله هایی که میگی از این قرارند: اوشن کن ( تلویزیون و روشن کن) بریم بیرون لباسشویی چرخه( لباسشویی می چرخه) دوش اببازی بریم اموم(حموم) مامان بوس کن و... چند تا جمله دیگه. این روزا مامان یک کم درگیر مسایل کارشه باید یک سری کلاس های آموزشی بره تا ان شااله از اخر ماه بعد به طور دایم بره سر کار. مجبوره شمارو بزاره پیش مامانی فاطی تا ساعت دو بعدازظهر به هرحال نصف وقتت و خونه مامانی میگذرونی . البته خدارو شکر اونجارودوست داری بعضی مواقع هم میبرمت خانه اسباب بازی تااونجا بازی کنی خودمم میشین...
25 آبان 1394

شانزده ماهگی رونیکاجونم

دختر نازم سلام شما الان شانزده ماه و دوازده روزه که بدنیا اومدی خیلی شیرینی دخمل شانزده  ماه من چه کارهایی میکنه خودش اسباب بازی ها رو از تو کمدش میاره دندوناشو مسواک میزنه تا پیشی میبینه میگه میو میو بوسهای خیلی واقعی و قشنگ از ما میکنه از درو دیوار میره بالا به توپ بازی خیلی علاقه داره با پا میزنه میگه شوووت عروسکشو میزاره رو پاش میگه لالالالا اب بده می   ...این جمله ای که رونیکا از یکسالگی میگه و واقعا منظورش اب خواستنه الان جمله جدید میگه بدووو بیرون بیام بیام میگه یعنی بیا دنبال بازی کن با من رو تشک تخت و مبلها میپره میگه پیتیکو پیتکو و خلاصه کارهای زیاد دیگه راستی خودش سی دی رو از تو دستگاه در ...
9 آبان 1394

سلام

سلام دخمل نازگلی خیلی وقته چیزی برات ننوشتم عسلم امروز ده مرداد نود و چهار.الان دقیقا یک سال و یک ماه و دو هفته از عمر باصفات میگذره. تو این مدت ماشاالله حسابی راه رفتنت خوب شده. . چندتا جمله یاد گرفتی بیشتر تکرار میکنی مثل: اب بیده من بده برییم دد قربونت برام مامان داره میره سر کار البته یک روز درمیون تا ساعت دو بعدازظهر شما رو هم می‌زارم پیش مامانی واقعا چه مامان بزرگ خوبی داری رونیکای خیلی میدونم بهش مادر است دیگر. ..همه کاری برا بچش میکنه. راستی خرداد تولد خوبی برات گرفتم اما بعدش ی مسائلی. پیش اومد نتونستم. عکساشو بزارم حتما در اولین فرصت می‌گزارم.ببینی گلم. دوستت دارم خیلی زیاد. بوس
10 مرداد 1394

ده ماهگی رونیکا

سلام رونیکای گلم. الان چهار ماهه که مطلب برات نگذاشتم. دخمل عسلی من الان ده ماهه شده کلی برا خودش خانوم شده. هشت ماه و نیم اولین دندونک نازت نیش زد. اش دندونی برات پختم ولی چون تو خونه تکوین عید بود نتونستم ی مهمونی برات بگیرم دیگه عکساشو برات می‌گزارم. جونم برات بگه از هشت ماهگی چار دست وپا میریی الان که دیگه خودت بدون کمک می ایستی چند قدم دستتو به دیوار می‌گیری راه مدیری خلاصه کنجکاویتم که دیگه نگو به همه چیز کار داری.  مامان و بابا میگی. دد.بده.دندون.دالی  این کلمه ها رو بیشتر میگی فدای تو خیلی بازیگوش شدی ماشاالله.     
27 فروردين 1394

واکسن شش ماهگی

سلام عسلم رونیکا جون امروز سوم دی نودوسه شما شش ماه و یک هفتت شده امروز با بابایی رفتیم مرکز بهداشت و واکسنت و زدییم فدای. روی ماه دخترکم بشم گریه کردی.  امیدوارم همیشه. تو زندگیت بخندی عسلکم. الان کیسه یخ گذاشتم رو پات تا درد کم بشه خلاصه دیگه تا یک سالگی. واکسن نداری. تو این شش ماه خیلی تغییر کردی نسبت به زمان تولدت ماشاالله خیلی. بازیگوش شدی الان کامل مییشینی خودت. بازی میکنی تو رورؤک مییشینی و راه مدیری .فدایت بشم راستی دو شب پیش شب یلدا بود کلی ازت با سفره. شب یلدا عکس گرفتیم. ولی متاسفانه همش تو گوشی بودخ و گوشی. و بابا ریست کرد پاک شد. دستش درد نکنه! !!
4 دی 1393

واکسن شش ماهگی

سلام عسلم رونیکا جون امروز سوم دی نودوسه شما شش ماه و یک هفتت شده امروز با بابایی رفتیم مرکز بهداشت و واکسنت و زدییم فدای. روی ماه دخترکم برام گریه کردی.  امیدوارم همیشه. تو زندگیت بخندی عسلکم. الان کیسه یخ گذاشتم رو پات تا درد کم بشه خلاصه دیگه تا یک سالگی. واکسن نداری. تو این شش ماه خیلی تغییر کردی نسبت به زمان تولدت ماشاالله خیلی. بازیگوش شدی الانن کامل مییشینی خودت. بازی میکنی تو رورؤک مییشینی و راه مدیری .فدایت بشم راستی دو شب پیش شب یلدا بود کلی ازت با سفره. شب یلدا عکس گرفتیم. ولی متاسفانه همش تو گوشی بودخ و گوشی. و بابا ریست کرد پاک شد. دستش درد نکنه! !!
4 دی 1393

رونیکای پنج ماه و نیمه مامانی و بابایی

سلام رونیکا طلای مامان عشقم بلاخره بعد از سه ماه وقت کردم بیام یک سری تو وبلاگ بزنم این چند ماهه حسابی درگیر بودیم جشن عروسی دایی رضا و بعد مهمونی رفتن و مهمون اومدن و خلاصه یک کم تنبلی مامان و همه دست به دست هم دادن تا سه ماه نتونم مطلبی برات بنویسم . عشق مان و بابا الان دیگه برا خودت خانومی شدی امروز هفده آذر نود و سه  ده روز دیگه شش ماهت میشه و باید بری واکسن بزنی . تو این چند ماه کلی کارهای مختلف یاد گرفتی الان دیگه قشنگ برا خودت میشینی بازی میکنی پاهات و میخوری قلط میزنی کلی ماشالا ماشالا بازیگوش و شیرین شدی . دوست دارم تو این ماه ببرمت اتلیه و ازت یک عکس خوشگل بگیرم تا یادگاری بمونه . دیگه داری بزرگ میشی ماشالا بهترین موقع ع...
17 آذر 1393