رونیکارونیکا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

هدیه شب عید غدیرمن

انتظار بسر رسید

1393/3/26 12:09
نویسنده : فهیمه و رضا
162 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رونیکای جگر طلای مامان . امروز دوشنبه بیست و ششم خرداد هزارو سیصدو نود و سه. دخمل گلم . قراره خدا بخواد فردا چشم به جهان باز کنی و بدنیا بیایی . خیلی خوشحالم اینقدر که نمیدونم چی بنویسم برات . از طرفی هم یک کم اضطراب دارم .

نازدونه مامان قراره فردا تو بیمارستان نجمیه بدنیا بیای . خیلی برات دعا می کنم هم برا تو هم برا خودم قراره به روش سزارین من شمارو دنیا بیارم. تا خدا چی بخواد.

عزیزم فردا بعد از یک سفر طولانی نه ماهه سفینه ت میشینه رو زمین ! من و بابایی تقریبا همه چیز و برا ورود تو آماده کردیم. خونه رو تمیز کردیم اتاقت و چیدیم و مرتب کردیم. همه چیز برا ورودت به خونه آماده است نمیدونی که الان که دارم این مطالب و مینویسم اشک تو چشمام نشسته . اشک شوق . شوق مادر شدن و رسیدن به نگاه تو . تو که بیای دنیام تغییر میکنه من میشم مامان . مامان مامان فهیمه . کی میشه به من بگی مامان.

فقط از خدا میخوام تو رو صحیح و سالم به ما برسونه دعا می کنم همه چیز به خیر و خوشی بگذره نازدونکم.

البته اگه به صورت طبیعی میخواستم دنیا بیارمت تیر ماه میشد. ولی چون ترجیح دادم سزارین کنم ماه خرداد و دکتر برام وقت گذاشت.

فردا روی من نام شورانگیز مادر می نهند.

دوستت دارم و بی صبرانه منتظرم روی ماهت و ببینم .

پسندها (1)

نظرات (0)