رونیکارونیکا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

هدیه شب عید غدیرمن

ناز دونه بابایی فدات

این بابایی که داره برات مینویسه نازدونکم سلام تا به الان بابایی برات مطلبی ننوشته با اونکه خیلی حرفها برای نازدونه تک دونش داره الانم که داره مینویسه ، با یک دنیا شور و هیجان داره برات مینویسه آخه میدونی چرا؟ چون براش یه دنیایی و هنوز که به پنج ماه از کل عمرت میگذره و هنوزم تو شکم مامانی فدات هستی ،دلم برای چلوندن و ماچ کردن و گاز گرفتن لوپ تپلیت ،اصلا وجود فرشته زمینی که خدا داده، غشناک شده ولی با این وجود روزی 5،6 بار ماچ رو شکمی نفرستم ،روزم شب نمیشه . ...
9 اسفند 1392

دوستت دارم بیا زودتر بیا پیشمون دلمون تنگ شد

عزیزم من امشب همش می خوام برات بنویسم. اصلا خوابم نمیاد دوست دارم تا صبح با خود شما حرف بزنم ودرد دل کنم . بگو ببینم جات خوبه؟ گرم و نرم هست اونجا تو شکم من بهت خوش میگذره  بازیگوشم که شدی تکون میخوری و ورجه وورجه میکنی چند تا استیکر برا اتاقت در نظر گرفتم عکساشو اگه بشه برات میزارم که ببینی .باشه جگر مامان توپولی! خوب یکی از این استیکرها رو برات میزارم اگه بشه با هزار سلام وصلوات تا ببینی خیلی خوشگل طلاست. ...
9 اسفند 1392

تکون خوردن نی نی من

سلام یکی یک دونه من. امشب هشتم اسفند ساعت یک نیمه شبه  دلم برات تنگ شده گفتم بیام یک گپی باهاتبزنم . عزیزم الان یک چند شبی میشه خوب نمی تونم بخوام همش پهلو به پهلو می شم می چرخم خوب تو هم همینجوری با من چرخ می زنی دیگه مس ترسم سرت گیج بره از بس من می چرخم تا خوابم ببره ! مادر شدن هم سخته هم شیرین وقتی به شیرینی هاش فکر می کنی و طعمشو می چشی سختی هاش از یادت میره حالا وقتی تو بیای پیشمون ببین چه لذتی داره ما که روز شماری میکنیم تا خوشگل طلای مامان زودتر بیاد . دقیقا الان پنج ماهمه خوب چی بگم دیگه چهار ماه دیگه باید منتظرباشیم تا گل روی شمارو ببینیم ناززز بشی! دو روز پیش رفتم خونه مامانی فاطی مامانی هم بهم گفت بریم یک کم برات خرید کنیم م...
9 اسفند 1392

دنیا رو بی تو نمی خوام یک لحظه.

سلام تک دونه زندگیم مامان فهمیه اومده تو سایت تا برات مطلب بنویسه ولی نمی دونم چرا این آیکون ارسال مطالب جدبد همش تو بازیه عکس که نمیشه گذاشت همش مینویسه لطفا صبر کنید ده ساعت هم صبر کنی باز آیکونش باز نمیشه دیگه نمیدونم چکار کنم . بی خیال نوشتن بهتره حالا اگه شد بعدا برات عکس هم میزارم دلم تنگت شده دوست دارم زودتر برم برات خرید کنم ولی چه می دونم واقعا دخملی ؟ باید صبر کنم تا سونو بعدی ببینم چی میگن این دکترای دون دون نادون!!!! دیشب خونه مامانی فاطی بودیم همه بودن خاله ها دایی زن دایی راستی خاله فرشته اینا آخر هفته میخوان با هواپیما برن مشهد .خوش به حالشون ما هم پنج سالی میشه نرفتیم ماه عسل که با بابارضا رفتیم دیگه نشد بریم بهش گفتم کلی بر...
29 بهمن 1392

جنسیت گوگولک

سلام عشقم امروز 26 بهمن ماه یک چند هفته ای بود که چیزی برات ننوشتم آخه مامان فهمیه دوباره سرما خورد و مجبور شد بره دکتر و کلی دارو بخوره دیگه ! امروز که این مطالب و برات مینویسم خیلی خوشحالم چون چند روز پیش با بابا رضا رفتیم سونو گرافی و و تقریبا دکتر جنسیتت و گفت البته خیلی سریع سونوگرافی کرد و گفت به احتمال زیاد دخملی ملوسی ! گوگولکم ملوس خانومی خیلی خوشحال شدیم ولی قطعی به ما نگفت منم نمی دونم میخوام یک چیزایی برات بخرم فعلا یک کم دیگه صبر می کنم شاید سال جدید رفتیم برات خرید. جگر من راستی دیروز تولد بابا بود و ما خونه مامان جون بودیم (مامان بابا رضا) عمه هاتم بودم یک کم ناخوش احوال بودند امیدوارم حال هردوتاشون زودتر خوب بشه . عزیز دل ما...
26 بهمن 1392